به نام خدا
معنای دلتنگی چیست؟
به چه معناست؟
اولین بار او به من گفت دلم برایت تنگ شده...
پرسیدم ؟
دلت تنگ شده؟
دلتنگی ؟ به چه معناست ؟
و او اشک ریخت و آرزو کرد که من هیچ گاه دلتنگش نشوم.
و حال من دلتنگم ...
او مرا دلتنگ کرده ...
و حال من دلتنگ او ، اشک می ریزم و دعا می کنم برایش..
به نام خدا
سلام..
میون خاطره های له شده
واسه چی از غم و از گریه بگم
وقتی که حتی گلایه بی خوده
میون این آدمکا مگه هست
یه نفر که مرحم زخم منه
فقط اینگار توی لحظه های من
یکی بی حوصله پرسه می زنه
پ.ن:اون همه خاطره بد دارم واسه چی قصه رو تکرار کنم
یا حق!
به نام خدا
سلام
آسمان امروز آنقدر کثیف بود که حتما دست قصه های مرا ندید تا بگیرد .و اینروز هایم آنقدر پر از اضطراب با لبخند است که از پنج حرف اسم تو سه تایش توی تاریکی می مانند و دستشان ول می شود. یک آه کشدار تکراری توی گلوی تمام نوشته هایم مانده است انگاری همه چیز ایستاده است خیابان عبور هم ایستاده است تا من تکلیفم را با روزهای دیگرم روشن کنم چرا ابر نمی شود چرا باران نمی آید وقتی که باران می بارد یکجوری دل من خنک می شود سرم را می چسبانم به شیشه و می گویم تو که تویی داری زار زار گریه می کنی وای به حال من و دلم . انگار توی قلبم بند کشی کرده اند و دلم هزار تکه روی هم است ولی در اصل جدا از هم است . روزهای من حتی دیگر نمی دانند رو به کدام قبله بخوابند جای همه تو را دلشوره برای خودم گرفته دیگر تو یک چیزی هستی مثل همین تقویم روی دیوار که روز هایش یک به یک می آیند و می روند خودت گفتی هیچ دو روز آدمی شبیه هم نیست دو روز های من هم شبیه هم نیست دیگر منی که چراغ قرمز ها رابی هوا رد می کردم اینروزها از خط عابر پیاده هم که چراغش سبز باشد با اضطراب و تردید این همه سال می گذرم در تصویری که من از این ارتباط کشیده بودم تو خیلی زودتر از معمول از ارتفاع سقوط کردی . اصلا به جهنم که کی چی شد فقط مهم بود که شد و حالا دیگر به جهنم. من که دارم مثل همیشه گریه هایم رااز پشت پنجره قورت می دهم و برای روزهای نیامده ات دستافشانی می کنم که یک وقت فکر نکنی حسودیم می شود نه . برایت خوشحالم از اینکه یکمیان تکلیفش با زندگیش معلوم بشود از ته دل خوشحالم تو هم برای من دعا کن برای من برای این قلبم برای چیزهایی که ندارم برای چیزهایی که کم دارم برای این خودم که رو به روی همه دردهایم ایستاده و هم زار می زند و هم می خندد .
پ.ن:چی باید بگم؟؟؟؟؟ همه چیز واضح ست..
یا حق!
به نام خدا
سلام..
به اندازه تمام این دنیا غم دارم..
به اندازه تمام این دنیا دلم پره..
وقتی ترس تمام وجودتو پر میکنه حتی از خودتم بیزار میشی..
اون موقع ست که نمی تونی هیچی بگی..
بازم بغض همیشگی اومده سراغم..
چرا آدم باید بخاطر کارهای نکرده محکوم بشه؟؟؟
چرا ما آدما با اومدنمون یجور دل دیگری رو میبریم و با رفتنمون هم یجوره دیگه..
چراااااا آخه؟؟؟؟؟
آدما از زندگی چی می خوان؟؟؟
یه عشق پاک؟؟؟؟
صداقت؟؟؟؟؟؟؟
روراستی؟؟؟؟؟؟؟
زندگی همش همیناست؟؟؟؟
گوشه ای از زندگی ایناست.. که تو این دنیایی که زندگی می کنیم هرچیزی وجود داره جز اینا..
همه ی انسان ها خودخواهن..
همه ی آدما فقط بفکر خودشونن..
بعضی وقتا آدم باید خفه شه و هیچی نگه..
باید احساسشو تو خودش بکشه..
باید نگه چی می خواد..
بعضی وقتا هیچ راهی واسه بازگشت به هیچی نداری..
منم ترجیح میدم خفه شم..
پ.ن:فقط 5 روز دیگه مونده..
یا حق
به نام خدا
سلاااام..
کی تورو از تو قلبم می تونه پس بگیره
کی مثل من می تونه برای تو بمیره..
پ.ن:از شمارش معکوس رد کردیم.. هر روز استرسم بیشتر میشه..
یا حق